سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب سرخ


ساعت 2:37 عصر دوشنبه 87/4/10

سلام بازم من اومدم با خبرهای جدید در مورد خودم اولیش شاید کمتر بتونم مطلب بنویسم باور کنید سرم خیلی شلوغه هم سر کار هم خونه تو این فصل همیشه سر ما خیلی شلوغ میشه

دومیش اینه که دارم شنا یاد می گیرم خیلی روحیم رو شاد کرده دیروز رفتیم تو قسمت عمیق همه می ترسیدن بعضیها اونقده می ترسیدن که نمی پریدن تو آب بعدش مربیمون هولشون می داد تو آب منم 2 جلسه نرفته بودم و اصلا آماده نبودم وقتی بهم گفت بپرم با چشمای گرد بهش نگاه کردم و بدون اینکه حرفی بزنم مثل آدمایی که تصمیم گرفتن خودکشی کنن پریدم تو آب وقتی رسیدم ته آب کمی صبر کردم اطرافم رو نگاه کردم و اومدم رو آب خدایی خیلی عالی بود مربیمون هم خوشش اومد تنها چیزی که به آدم تو یاد گرفتن شنا کمک می کنه نترسیدن از آبه اگه نترسی موفق میشی خلاصه خیلی عالی بود 

اگه تونستم باز میام و ادامه خاطراتم رو می نویسم فعلا خداحافظ


¤ نویسنده: jila

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
0
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
24440

:: درباره من ::

سیب سرخ

jila
من تو یه روز قشنگ پاییزی با همسرم آشنا شدم و چند سال بعد باز تو یه روز قشنگ از فصل زیبای پاییز با هم ازدواج کردیم

:: لینک به وبلاگ ::

سیب سرخ

::پیوندهای روزانه ::

:: آرشیو ::

بوی باران (اولین نوشته های من )
خاطرات من
روزهای من
ادامه خاطرات من

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

پروژه , پروژه های دانشگاهی ، پروژه های دانشجویی

:: خبرنامه وبلاگ ::