عزیزم تولدت مبارک
سلام
این دفعه زود زود آپ کردم
نمی دونید که چقدر دیشب بدو بدو کردم که تولد عزیزم خوش بگذره یه تنه همه کار کردم اولش رفتم کتاب فروشی و یه کتاب خیلی خیلی زیبا (حافظ) خریدم بعدش یه مغازه دیگه یه جعبه خوشگل و عشقولانه براش خریدم
سر راهم رفتم یی سری به مامانم زدم آخه خونه مامان اینا به شرکت نزدیکه بعدش دوباره رفتم خرید یه مغازه دیگه یه عطر خوشبو براش خریدم و باز یه جعبه خوشگل دیگه بعدش دیگه از خستگی داشتم بیهوش میشدم خودمو رسوندم به قنادی خلاصه یه عالمه خرید + یک دونه کیک حالا باید 3 تا ماشین سوار می شدم که خودمو برسونم خونه یه تماس با خونه گرفتم دیدم وای مهمون هم داریم
خلاصه خسته و له خودمو رسوندم خونه یه راست رفتم تو آشپزخونه یه شام خوشمزه درست کردم
خلاصه درسته خسته شدم ولی همه چی خوب بود و به همه خوش گذشت
آقای همسر ساعت 5 صبح میره سرکار من همیشه اون زمان خوابم ولی امروز صبح تا از در خونه رفت بیرون یه اس ام اس عشقولانه فرستادم که کلی خوشحالش کرد